عشق و تنهایی77
جمعه 17 شهريور 1391برچسب:, :: 2:37 :: نويسنده : بهرام روستاقی
می خواستم به دنیا بیایم، در زایشگاه عمومی، پدر بزرگم به مادرم می خواستم به مدرسه بروم، مدرسه ی سر کوچه ی مان. مادرم گفت: به رشته ی انسانی علاقه داشتم. پدرم گفت: فقط ریاضی! با دختری روستایی می خواستم ازدواج کنم. خواهرم گفت: مگر من بمیرم. می خواستم پول مراسم عروسی را سرمایه ی زندگی ام کنم.
نظرات شما عزیزان:
|
آرشيو وبلاگ پیوندهای روزانه |